عاشقانه های ایرج

امشب انگار قرص ها هم آلزایمر گرفتن ... لعنتی ها یادشون رفته که خواب آورن نه یاد آور ...

عاشقانه های ایرج

امشب انگار قرص ها هم آلزایمر گرفتن ... لعنتی ها یادشون رفته که خواب آورن نه یاد آور ...

عشق...



دلم کسی رو میخواد که تو زمستون بهش زنگ بزنم وبدون هیچ دلیلی بگم:


چنارا منتظرن...با یه عالمه برف...


بعد باتردید بپرسم میای؟


اونم در جواب بدون مکث بگه: 


یه جفت دستکش میارم،یه لنگه من ،یه لنگه تو،


وبعد سراینکه دستای گره شدمون تو جیب کی باشه تصمیم میگیریم


عشق...

حیف موهای پرکلاغی نیست
روسری دور آن قفس بکشد

جزمن وتو کسی اینجانیست
بگذارآسمان نفس بکشد

اهل سیگارنیستم اما
بگذار این مسافر خسته

نخ پیراهن تو را گاهی
بعدچای ازسرهوس بکشد!!!

و خدا در مدارلب هایت
خال را آفرید چون میخواست

مرزدنیای کوچک من را
کمتراز دانه عدس بکشد

دهن فکرم ازتو آب افتاد
مثل لیموی ترش میمانی

کاش نقاشی تورا از نو
باردیگر خدا ملس بکشد

"این دغل دوستان که میبینی"
عاشفت نیستند میترسم

دست این روزکار عاشق کش
گرد شیرینیت مگس بکشد

ارث ما شاعران که قابل نیست
ای رفیقان وصیتم این است

نفس آخرمرا دم مرگ
بگذارید همنفس بکشد