عاشقانه های ایرج

امشب انگار قرص ها هم آلزایمر گرفتن ... لعنتی ها یادشون رفته که خواب آورن نه یاد آور ...

عاشقانه های ایرج

امشب انگار قرص ها هم آلزایمر گرفتن ... لعنتی ها یادشون رفته که خواب آورن نه یاد آور ...

دوستت دارم . . .


می خواهم از تو بنویسم


برای تو که در تمام لحظاتم وجود داری…


خنده هایم برای توست


با تو بودن مرا شاد می کند…


و بی تو بودن مرا گریان…


تو با من هستی


در حالی که در کنارم نیستی…


تو با منی چون در قلب منی.


قلبم را با دنیا عوض نمی کنم…


چون تو در آنی و من تنها تو را


دوست دارم…




همیشه میترسیدم...


همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم

همیشه میترسیدم رهایم کنی

مرا تنها بگذاری


اما….

 تو آنقدر خوبی که

 به عشق و دوست داشتن، وفاداری


که حتی یک لحظه نیز

 فکر نبودنت را نمیکنم


همین مرا خوشحال میکند

همین مرا به عشق همیشه داشتنت

 امیدوارم میکند . . .



آغوشت . . .


حــال ِ مــن خــوب است


امــا


عــالی می شــوم


وقــتی کــه


تــــو…


با نگــرانی در آغوشــم می گــیری


و می گویــی :


” نــه عــزیزم ، تو خــوب نیســتی …




به امید دیدن تو . . .


پشت این پنجره های مه گرفته،

مدام

به امید دیدن تصویر واضحی از تو

با آستین پیراهنم

شیشه های دلم را پاک میکنم

هنوز صورتت کامل نشده،

غبار میگیرد پنجره را

نمیدانم از سردی هواست یا

 از بخار هیجان نفسهای من است

که هرگز خاطراتمان

 پشت این پنجر ه های سرد

تمام نمیشود
..


دلم تنگه . . .


دلم تنگه ،


تنگ روزهای بیخیالی


تنگ روزهای ندانستن ...


تنگ روزهای خوابهای خرگوشی


تنگ روزهای حفظ کردنهای اجباری ...


تنگ روزهای رفتن کنار آبی ترین آب به بهانه دلتنگی


دلم تنگ ثانیه ای از آن ساعتها خاموشی است


همراه با عزیزترین همدردها ...


دلم تنگ است ، تنگ تنگ