درمیان همه گل گشتمو عاشق نشدم...
توچه کردی که تورادیدمو دیوانه شدم...
درخود فکربودم که به یارم چه فرستم؟
ناگهان گل گفت:مرابفرست تا مظهر زیبایی او باشم ...
گفتم نه:یارم از صدتا گل خوشگلتراست...
ناگهان خار گفت:مرا بفرست تاتیری بر جشم دشمنان اوباشم...
گفتم نه :یارم آنقدر مهربان است که هیچ دشمنی ندارد...
ناگهان قلبم گفت:مرا بفرست تا از صمیم قلب به او بگویم...
دوستت دارم...
وبلاگ قشنگی دارین .... خیلی قشنگ ...
خوش حال میشم به منم سربزنین ...
سپاس
یارو پدرش تو بستر مرگ بوده می گه بیا بشین کنارم کارت دارم
بعد یه چوب می ده دست پسرش. پسره هم که می خواسته ذکاوتش رو نشون بده قبل از حرف زدن پدرش چوب رو می شکنه. پدره سکته می کنه درجا می میره.
مامانش می گه خاک تو سرت این نی از هفت نسل قبل دست به دست به پدرت رسیده بود!
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
















سمت چشمان تو یک پنجره باشد کافیست
چشم من خیره به آن منظره باشد کافیست
تو به من خیره شوی، من به تبسم هایت
خنده بر روی لبت یکسره باشد کافیست
فاصله دفتر تقدیر مرا پُر کردست
سهم من چند ورق خاطره باشد کافیست
گریه خوبست ولی فکر غرورم هستی؟
بغض دل پشت همین حنجره باشد کافیست
گفتی از فاصله ها خسته شدی درد بس است
خواستی بسته شود پنجره؟
باشد....کافیست
خدایا ! فقط گیر یک لایک تو مانده ام !
تو که مرا بپسندی ، دیگر چه باک از پیله های روزگار
رمضان ماهی است که ابتدایش رحمت و میانه اش مغفرت و پایانش ازادی از اتش جهنم.
پیامبر اعظم ص
رمضان ماه برکت سبزی رحمت بر شما ارزشمند و عزیز
. سلام داداش بزرگوار صبح سبزتابستانی ماه رمضانی شما سراسر پاکی و صفا
لبخند خدا سبزی آرزوهایتان وحافظ شما و خانواده ارزشمندتان
التماس دعا
دوست داشتن کسی که شما رو دوست نداره
مثل بغل کردن کاکتوس می مونه …
هرچی محکم تر بغل کنی بیشتر آسیب میبینی …آاااااپم
تصمیم کبری یک جنین
چند وقت دیگه می خواست به دنیا بیاد.با اون مغز جنینی اش فکر کرد خوبه قبل از اینکه اولین فریاد هاش توی دنیا بزنه و کار از کار بگذره یه صلاح و مشورتی با آدم هایی که قبل از خودش به دنیا رفته اند و برگشته اند بکنه که همچین با دید باز وارد دنیا بشه.
جوابهایی که شنید حیرت انگیز بود.یکی از عشق گفت یکی از کینه.یکی از جوان مردی گفت یگی از نامردی.یکی از رحم گفت یکی از بی رحمی.یکی از وفا گفت یکی از بی وفایی.یکی از صداقت گفت یکی از دروغگویی. اونقدر حرف های متناقض شنید که احساس کرد رحم مادرش داره دور سرش می چرخه.نمی دونست حرفهای کدوم دسته رو باور کنه آنهایی که از خوبی های دنیا را می گفتند یا اون هایی که از بدی هاش .وحشت کرده بود هنوز مو در نیورده بود وگرنه مو به تنش سیخ می شد.تصمیم گرفت عطای دنیا رو به لقاش ببخشه.بند نافشو انداخت گردنش تا خودکشی کنه.که صدای مادرش شنید که داره شعر می خونه:هرکودک با این امید به دنیا می آید که هنوز خداوند از انسان ناامید نشده است.تازه یادش اومد تو همه این معادلات خدا رو نادیده گرفته.کلی به همون مغز جنینی اش فشار آورد و فکر کرد.بالاخره تصمیم گرفت فقط فقط به خدا اعتماد کنه به خدایی که به تصمیم اون همه آدم ها به دنیا آمده بودند.بند ناف از دور گردنش در آورد.
َ
روزه ، تمرین کلاس زندگی / درس ایثار و خلوص و بندگی
روزه ، زنجیر هوا گسستن است / دیو و بت های درون بشکستن است . . .
روزه یعنی نفس خود پاک کن / قلب ابلیس درونت چاک کن
راه پرواز است سوی آسمان / ماه گردیدن بسان عاشقان
حلول ماه مبارک رمضان ، بهار قرآن ، ماه عبادتهای عاشقانه
نیایشهای عارفانه و بندگی خالصانه را به شما تبریک عرض میکنم . . .
التماس دعا
قدیما هرکی روزه نبود باید می رفت یه گوشه ای یه چیزی میخورد بقیه نبیننش !
الان : هر کی روزه است باید بره یه گوشه مزاحم غذا خوردن بقیه نشه !
::
درسته که ما روزه نمیگیریم ! ولی دیگه اینقدر هم کافر نیستیم که اگه واسه افطاری جایی دعوت شدیم نریم !
منتظر تماس سبز شما هستیم !
آهای ایرج من کوووووووووووووووووووووووشی پس؟ چلا میگی هر روز میام بهت سرمیزنم و نمیای
خوشحالم که میخوای زود به زود آپ کنی. راستی کنکور چطور بود عزیز دل فرناز؟؟؟؟؟؟؟؟


سلام عزیزم ممنون ک اشکال وبمو گفتی چشم درستش میکنم



با این وبلاگ مزخرفت
سلام عزیز ممنون
















































































سلام ایرج جان پسرگلم انشاألله درامتحانت موفق میشوید..
وهمیشه منتظرپیامهای خوبتون هستم
سلام ممنون استاد
سلام امکان داره تا بعد ماه مبارک رمضان نباشم
شاید برم اربیل "هولیر"
ولی بعداز ماه رمضان تلافی میکنم
سلام .خوب دادی ایشالله.میگفتی برات بیشتر موج میفرستادم.قبولی دیگه
انشالله...
سلام ایرج چرا به روز نیستی .چند بار که نمیشه برای یه مطلب نظر گذاشت .به موسیقیتم که چند بار گوش دادم عوضش کن. نهادینه شد .پیشاپیش هر کاری می خوای انجام بدی قبول باشه.
سلام عزیز آخه کنکور داشتم دیگ

به سلامتی زمونه. . .
که ادم ها ساده میان. . .
ساده میرن. . .
ولی حق خیلی ها ساده رفتن نبود. .
سلام
رهایم نکن..
تا اسیر دست روزگار نگردم.
یاورم باش..
تا محتاج روزگار نباشم.
بال و پرم باش..
تا که مصلوب این روزگار نگردم.
همدمم باش...
تا که تنهای روزگار نباشم.
کنارم بمان..
تا که بی کس روزگار نگردم.
مهربانم بمان..
تا به دنبال روزگار نامهربان نباشم.
عاشقم بمان..
تا عاشق این روزگار پست و بی حیا نگردم...
و خدایم باش..
تا بنده این روزگار نباشم...
خدا را گفتم
بیا جهان را قسمت کنیم :
آسمان برای من ابرهایش برای تو
دریا برای من موج هایش برای تو
ماه برای من خورشید برای تو
خدا خندید و گفت :
تو بندگی کن و انسان باش همه دنیا برای تو …..
من هم برای تو..!!!
واژه ی دوستت دارم برای عظمت و شکوه قلب مهربانت چقدر بی رنگ است وقتی تو سرچشمه ی تمام خوبی ها هستی . . .سلام
بایددیوونگی هاموببخشی
نگاه سردچشماموببخشی
میدونم گاهی حرفام خیلی تلخه
بگو می تونی حرفامو ببخشی
بایدگاهی تو چشمام خیره باشی
ببینی تاچقدغمگین وخستم
نمی دونم دخیل دلخوشیمو
به چشمای کدوم ایینه بستم
یه دنیا خاطره توکوله بارم
منواززندگی مایوس کرده
شبای بی چراغ زندگیمو
پرازتنهایی وکابوس کرده
تومی تونی منواشتی بدی با
شبای روشن ستاره بازی
تومی تونی کنار من بمونی
تومی تونی منوازنوبسازی
تومی تونی بایه لبخندشیرین
بدی های منو اسون ببخشی
می تونی به کویرخشک قلبم
توبه اهستگی بارون ببخشی
بایددیوونگی هامو ببخشی.
انگار که شب کنار باید برود
دستم به لب سه تار باید برود
بگذار به گوش چشمه ساران برسد
با آمدنت بهار باید برود
اگر این دل سر عقل آمدنی بود
جایش را درون جمجمه ام می گذاشتند ؛
نه در سینه ای که
هوای بودنت را هر لحظه نفس می کشد . . . !
خداوندا نمی دانم
در این دنیای وانفسا
کدامین تکیه گه را تکیه گاه خویشتن سازم
نمیدانم
نمی دانم خداوندا.
در این وادی که عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد.
کدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم
نمی دانم خداوندا
به جان لاله های پاک و والایت نمی دانم
دگر سیرم خداوندا.
دگر گیجم خداوندا
خداوندا تو راهم ده.
پناهم ده .
امیدم خداوندا .
که دیگر نا امیدم من و میدانم که نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است و لیکن من نمیدانم
دگر پایان پایانم.
همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و می دانم که آخر بغض پنهانم مرا بی جان و تن سازد.
چرا پنهان کنم در دل؟
چرا با کس نمی گویم؟
چرا با من نمی گویند یاران رمز رهگشایی را؟
همه یاران به فکر خویش و در خویشند. گهی پشت و گهی پیشند
ولی در انزوای این دل تنها . چرا یاری ندارم من . که دردم را فرو ریزد
دگر هنگامه ی ترکیدن این درد پنهان است
خداوندا نمی دانم
نمی دانم
و نتوانم به کس گویم
فقط می سوزم و می سازم و با درد پنهانی بسی من خون دل دارم. دلی بی آب و گل دارم
به پو چی ها رسیدم من
به بی دردی رسیدم من
به این دوران نامردی رسیدم من
نمیدانم
نمی گویم
نمی جویم نمی پرسم
نمی گویند
نمی جوند
جوابی را نمی دانم
سوالی را نمی پرسند و از غمها نمی گویند
چرا من غرق در هیچم؟
چرا بیگانه از خویشم؟
خداوندا رهایی ده
کللام آشنایی ده
خدایا آشنایم ده
خداوندا پناهم ده
امیدم ده
خدایا یا بترکان این غم دل را
و یا در هم شکن این سد راهم را
که دیگر خسته از خویشم
که دیگر بی پس و پیشم
فقط از ترس تنهایی
هر از گاهی چو درویشم
و صوتی زیر لب دارم
وبا خود می کنم نجوای پنهانی
که شاید گیرم آرامش
ولی آن هم علاجی نیست
و درمانم فقط درمان بی دردیست
و آن هم دست پاک ذات پاکت را نیازی جاودانش هست
اپم.بدوووووووووووووووووو
الان میام
می توان بر لب دریا نشست و تشنه ماند
می توان پروانه را سوزاند و کشت
می توان رقصید با برگ خزان
می توان آتش به جان لاله زد
می توان بلبل شد و بیداد کرد
می توان در خود فرو رفت و گریست
می توان چون آب زیر خاک رفت
می توان همچون درختی ریشه کرد
می توان بویید عطر باغ را
می توان بر هر درختی لانه ساخت
می توان عاشق شد و چیزی نگفت
می توان در چشم خود چیزی ندید
می توان دست غریبی را گرفت
می توان بر گونه ها اشکی گذاشت
می توان اشک یتیمی پاک کرد
می توان لب را گشود و قصه گفت
می توان نالان کنا ر گل نشست
می توان با لاله ها خندید ومرد
آهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای ایرج من کجایی تو شیطونکم؟
سلام عزیزم من اینجااااااااااااااام گلم
























سـلامـتـیـه اونـایـی کـه از هـر انـگـشـتـشـون ۱۰۰۰تـا هـنـر مـیـریـزه…
مـیـرنـجـونـن..
مـیـسـوزونـن..
مـیـشـکـنـن..
لـه مـیـکـنـن ..
نـابـود مـیـکـنـن..
هـسـتـی بـه بـاد مـیـدن….
و سـلامـتـیـه اونـایـی کـه جـز دوسـت داشـتـن ایـن مـوجـودات هـنـرمـنـد بـا هـمـه وجـودشـون
هـیـچ هـنـر دیـگـه ای نـدارن!!
اگه هزار بار دیگه هم بتونم از اول زندگی کنم ، هزار بار دیگه میگم “او”
خدایا در این آشفته بازار کمک کن تا دلم بلرزد به نگاهی که بیارزد …
و ای کاش آن نگاه نگاه تو باشد
شخصی از طفلی سوال کرد،که اگر گفتی خدا کجاست یک اشرفی به تو
خواهم داد.آن طفل در جواب گفت:اگر شما گفتی خدا کجا نیست من دو اشرفی به شما میدهم
لاک پشت صد ها بار توبه می کرد
اگر می دانست ، بیرون آمدن از لاک
آرزوی مشترکی است ، بین او و عقاب بالای سرش . . .آاااپم
چشم الان میام
سلام خوشحال میشم بهم سر بزنید!
چشم حتما ماک هرروز سر میزنیم شما ب ما باید سربزنی


آخ دلم هیچکی کنارت نیست ، سر کن با خودت
زیر و رو شو دنیا رو زیرو زبر کن با خودت
وقتی میبینی خودت داره کلافت می کنه
از خودت پاشو ، خودت با شو سفر کن با خودت
هر زمستون پیش از اینکه ریشه پابندت کنه
شاختو بردار و تمرین تبر کن با خودت
یا بساز و دونه دونه مرگ برگاتو ببین
یا بسوز و جنگلی رو شعله ور کن با خودت
سر بچرخونی مسیر روبه روتو باختی
سر بچرخونی مسیر روبه روتو باختی
از پل تردید با قلبت گذر کن باخودت
تنها موندی با خودت با دشمنت با دوستت
اخ دلم هیشکی کنارت نیست سر کن با خودت
هر زمستون بیش از این که ریشه پا بندت کنه
شاختو بردار و تمرین تبر کن با خودت
یا بساز و دونه دونه مرگ برگاتو ببین
یا بسوز و جنگلی رو شعله ور کن با خودت
خسته ام ، فردا نگاهت را برایم پست کن
یک بغل حال و هوایت را برایم پست کن
دلم از آواز غمگین شب پر است
لطفا آن لحن خوش صدایت را برایم پست کن
ممنون از حضورت داداشم
الهی العفو!!!
بـوی ِ نـاب ِ بهشـت می دهـد همـۀ نام های ِ قشـنگ ِتـو
می گذارمشان روی ِ زخــم های ِ د ِ لَ م
گفته بودی اَلجَبّـار
یعنی کسی که جُبران می کند همـۀ
شکستگی هایِ د ِ لَ ت را
گفته بودی اَلمُصَـوِّر
یعنی کسی که از نُـو می سازد
همـۀ آنچه را ویـران شده است درون ِ د ِ لَ ت
گفته بودی الشّافـی
یعنی کسی که شفا می دهد تمـام ِ
زخم هایِ عمیق و نا علاج را
هوای ِ دلـم سبک می شود با زمزمـۀ نام هایِ زیبایت
نَفـَس میـکِشَم در هوایِ مهـربانی هـایِ نابت
تنها چیزی که از فردا می دانم ،
این است که خدا قبل از خورشید بیدار است؛
از او می خواهم که قبل از همه در کنا تو باشد و راه را برایت هموار کند........
موفق باشید....
آدمیان به لبخندی که بر لبها می نشانند و به احساس خوبی که بر جا می نهند و به دردی که از یکدیگر می کاهند می ارزند... سلامـــــــ
گر تـــــــــو نبودی عشـــــــــــــــــق نبود همین طور اصــــــــــــراری برای زندگـــــــــــــــــی
اگر تــــــــــــو نبودی..زمین یک زیر سیگـــــــــــاری گلی بود جایـــــــــــی برای خاموش کردن بی حوصلگی هـــــــــــــــا
آآآآآآآآآپم
چشم الان میام

سلام
هیچ گاه دلت را به روزگار مسپار، که دریایی از نا امیدی است ، دلت را به خدا بسپار که دریایی از امید است
دلتنگی یعنی فاصله ای که با هیچ بهانه ای پر نمی شود !
دلتنگی یعنی خلوت تنهاییت از آسمون پاییزی ابری تر باشه !
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
با چون منی به غیر محبت روا نبود
غروب دلتنگی ما . سرک کشید تو کوچه ها
روزای دل مرده و سرد . رفت و به جاش گرمی اومد
اون همه شب سرمه کشید . یه بار به جاش سرخ و سفید
از اون همه شب یه رنگ . یخ زده حتی دل سنگ
آتیشو از تو خونه . بیا تو کوچه بمونه
سرخی رو از اون بگیرن . زردا بسوزن بمیرن
آتیش بیافته تو دل . هر چه پلید و باطله
گر گر خنده سر بده . غم دلا رو پر بده
آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم
خود به خود هوس باران را می کنم.
آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود
هوس یک کوچه تنها را می کنم
آن لحظه است که دلم می خواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم
قدم بزنم تا خیس خیس شوم ، خیس تر از قطره های باران…. خیس تر از آسمان و درختان
آن لحظه که خیس خیس می شوم ، دلم می خواهد باز زیر باران بمانم ،
دلم نمی خواهد باران قطع شود.
دلم می خواهد همچو آسمان که بغضش را خالی می کند ، خالی شوم ،
از دلتنگی ها ، از این شب پر از تنهایی
تنها صدای قطره های باران را می شنوم ، اشک می ریزم ، و آرزوی یارم را می کنم
دلم می خواهد آسمان با اشکهایش سیل به پا کند
لحظه ای که آرام آرام می شوم
و دیگر تنهایی را احساس نمی کنم ، چون باران در کنارم است.
باران مرا آرام می کند ، مرا از غصه ها و دلتنگی ها رها می کند و به آرزوهایم نزدیک می کند
آن دم که باران می بارید ، بغض غریبی گلویم را گرفته بود ،
دلم می خواست همچو آسمان که صدای رعدش پنجره های خاموش را می لرزاند فریاد بزنم ،
فریاد بزنم تا یارم هر جای دنیاست صدای مرا بشنود.
صدای کسی که خسته و دلشکسته با چشمان خیس و دلی عاشق در زیر باران قدم می زند ،
تنهایی در کوچه های سرد و خالی…
کجایی ای یار من ؟
کجایی که جایت در کنارم خالی است.
در این شب بارانی تو را می خواهم ،
به خدا جایت خالی خالی است.
کاش صدایت همچو صدای قطره های باران در گوشم زمزمه می شد
تو بودی شبی عاشقانه را با هم داشتیم ،
تو که نیستی منی که همان مرد تنها می باشم قصه ای غمگین را در این شب بارانی خواهم داشت.
قصه مرد تنها در یک شب بارانی ،
شبی که احساس می کنم بیشتر از همیشه عاشقم.
آری آن شب آموختم که باران بهترین سر پناه من برای رفع دلتنگی هایم است.
این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!
این عشق تو سرپناه آخر من است ، و این دوست داشتنت ، تنها امید بودن من است…
بدون تو حرفی برای گفتن نیست به جز یک کلام : آن هم کلام آخر : خدانگهدار زندگی!
بدون تو جایی برای ماندن نیست و هیچ راهی برای زنده بودن نیست….
چشم به راه تو میباشم در این جاده زندگی ، با پاهای خسته و دلی پر از امید!
وقتی غروب می شود و تو نمی آیی دلم پر از خون می شود و چشمهایم پر از اشک…
باز به انتظار طلوع و آمدنت مینشینم ، دلم میخواهد آن لحظه
همچو خورشید در آسمان قلبم طلوع کنی ….
ای وای از فردا… و وای از آن روزی که آسمان ابری و دلگرفته باشد ….
آن زمان خورشیدی در آسمان نیست ، و باز باید به انتظارت نشست ….
نشست و گریست با همان دل پر از خون ، با آن پاهای خسته و قلبی شکسته….
این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!
کنارم که نیستی همه چی سراب ِ
پر از بغض ِ دنیام ، نفسهام عذاب ِ
تو حبس ِ سکوتم پر از هق هق و درد
ببین درد ِ دوریت با این دل چه ها کرد
کنارم که نیستی پر از اشک ِ چشمام
همون حس ِ تلخی که هیچوقت نمیخوام
یه کابوس ِ لحظم بدون ِ حضورت
شده خون ِ رگهام همۀ وجودت
من ِ تشنه آخر از عشقت میمیرم
تو باشی با عشق ِ تو آروم میگیرم
تو هستی که قلبم پر از عشق و شور ِ
بدونِ تو نبض از دلم خیلی دور ِ
کنار تو بودن یه حس ِ دوبارس
مث ِ لحظه هایی که غرق ِ ترانه س
کنارم بمون تا نفس یاورم شه
تو آغوش ِ تو بودن بازم باورم شه
کاش عشق را از پلک های خود می آموختیم
پلک هایی که تا وقتی خون
در رگ هایشان جاری است هردم برهم بوسه می زنند
پلک هایی که از سحر تا پاسی از شب
برای در آغوش کشیدن هم لحظه شماری می کنند
پلک هایی که حتی برای دقیقه ای کوتاه هم نمی توانند
دوری از یکدیگر را تاب بیاورند پلک هایی که
در لحظه مرگ هم در آغوش یکدیگر جان می دهند
عشق را باید از آن ها آموخت …!
چه زیبا خالقی دارم
چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که میخواند مرا با آنکه می داند گنهکارم
اگر رخ بر بتابانم ، دو باره می نشیند بر سر راهم
دلم را می رباید با طنین گرم و زیبایش
که در قاموس پاک و کبریایی قهر نا زیباست
چه زیبا عاشقی را دوست می دارم ، دلم گرم است
می دانم که می داند بدون لطف او تنهای تنهایم
بزن بارووووون `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 ببار آروم `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 به روی پلک های خستم `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 بزن باروووون `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、 تو میدونی هنوزم یاد اون هستم ` `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 بااینکه رفت و پژمردم ` `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 هزار بار از غمش مردم `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 ولی بازم دوسش دارم `、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 فکرش تنها نمیذارم `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 بازم با گریه خوابم برد `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 بازم خواب تورو دیدم دوباره `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 چقدر غمگینمو تنهام `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 چقد میخوام که باز بارون بباره `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 بزن باروووون `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 ببار آروم `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、、 به روی پلک های خستم `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 بزن بارون، تو میدونی هنوزم یاد اون هستم `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、
چشمهایت را ببند ، در دلت با خدا سخن بگو ، به همان زبان ساده ی خودت سخن بگو ؛ هرچه میخواهی بگو ، او میشنود ... شاید بخواهی تورا ببخشد ، با آرزویی داری ، شاید دعایی برای یک عزیز و یا شکرش ، بگو میشنود . . . این لحظه ی زیبا را برای خودت تکرار کن ؛ پرواز دلت را حس خواهی کرد ..
. سلام داداش ایرج بزرگوار صبح سبز بهاری ماه شعبانی شما سراسر پاکی و صفا
لبخند خدا سبزی آرزوهایتان وحافظ شما و خانواده ارزشمندتان
التماس دعا
سلام ممنون سمیه جان




ایرج من آپم عزیز دلمممممممممممممممممممم. بدو بیا منتظرتم.

چشم گلم الان میام

یاد تو
هیچ گاه از بین نمیرود
بلکه
از سطری
به سطری دیگر
منتقل میشود…
و اینست قانون پایستگی چشمانت!
مجازی هستیم اما دلمان مجازی نیست !
میشکند ، حواست به تایپ کردنت باشد
هر جا که می بینم نوشته است :
” خواستن توانستن است ”
آتش می گیرم !
یعنی او نخواست که نشد ؟!
به اندازه تمام سلولهای بدنم دوست دارم (تک سلولی)
شوخی کردم تو نفس منی (مرده)
اینم به خاطر تمام دلتنگیات.حالا بشمر
مرد : قسم می خوری که منو به خاطر پولهام دوست نداری؟ زن : هزار تومن بده تا قسم بخورم!
همسر یه تاجر به شوهرش میگه: هر وقت تو میری سفر من عصبی میشم.
شوهرش میگه : غصه نخور عزیزم ، من خیلی زودتر از آنی که تو فکر میکنی برمیگردم.
زن میگه : خوب همین عصبیم میکنه دیگه
می دونی من خیلی منطیقم الکی هر حرفی برام حجت نمیشه. یه خورده ام خسیسم .ولی گل فرستادن خرجی نداره
اینم یه هدیه کوچیک
به که چه حالی شدم در پی دیدار دوش
در پی دیدار دوش به که چه گفتار و نوش
از دل و حالم نپرس بوده دلم بس خراب
عشق بدین جان فتاد چون که بخورد ز ین شراب
آتش و شعله گرفت وز آتشش جان گرفت
وز آتش جان خود عشق به جانان گرفت
ای به دلم بوده پیر ای که تویی پیر پیر
من به دلم بوده گیر ای به کرم گیر گیر
نامش را هرچه میخوای بگذار
تعصب
غیـرت
حسادت
من نامش را عشق میگذارم
من تو را باهیچ کس تقسیم نخواهم کرد
این نامش عشــــــــق است
تو نامش را هرچه میخواهی بگذار
عاشقی ، بارش احساس بروی ذهن است
عاشقی ، لمس خدا با چشم است
عاشقی ، مظهر نو بودن دل در حیاط ازلی ست
و من امشب از عشق به خودم می پیچم …
یه وقتایی آدم باید سرشو بلند کنه ، زل بزنه به آسمون ، لبخند بزنه و بگه : خدا خیلی مخلصیم ، هوامونو داشته باش ما هم تنهاییم…
این روزها عشق را با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند !
حیف از عشق که زیر دست و پاست …
چه راحت می نویسی دوستت دارم. دوست دارم که بنویسم اما بهایش فاصله است و تاوانش یک دلبستگی دیگر.پس با اطمینان می نویسم دوستت ندارم.
از پیر زن و پیر مردی پرسیدن..
شما چطور باهم 60 سال زندگی کردید
گفتن ما مربوط به نسلی هستیم
که وقتی چیزی خراب میشد تعمیرش میکردند نه تعویضش...؟؟؟
سادگی را
من از خوابِ یک پرنده
در سایهی پرندهیی دیگر آموختم...
علی صالحی
سلام صبح نیک شما رو لینک کردم خوشحال میشم به منم سر بزنید
کامیابی و شادمانی تو در درونت قرار دارد، اراده کن که شاد بمانی، آن زمان، تو و شادمانیات، میزبان نامریی دشواریها خواهید بود.((هلن کلر))
سلام داداش ایرج بزرگوار صبح سبز بهاری ماه شعبانی شما سراسر پاکی و صفا
لبخند خدا سبزی آرزوهایتان وحافظ شما و خانواده ارزشمندتان
التماس دعا
دردنـــــاک اســـــت
دوســـــتـَش بـداری
و گمـــــان کنی دوســـــتـَت دارد
حــــال آن کـِه
او یــِگــانه هـَســــتی تو باشـَـد
و تـــــو
یـــِــکی از هــزاران لــــــذت او …
خدایا از تو معجزه میخواهم. معجزه ای بزرگ در حد خدا بودنت. تو خود بهتر میدانی! معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند. نا امید نیستم. فقط دلتنگم... دلتنگ لحظه ای که تو را حس کنم.....دلتنگم خدا .....دلتنگ اون روزایی که تو همه ی قلبم بودی و من باتو چه حالی داشتم.....
خـــــــــــــــــدایـــــــا... ! ! !
مـــن که غـــصـه هایـــم را ســـــر وقـــــتـــ میــــخـــــــورم...
پـــــس چــــــرا خــــــــوب نمـــــیشــــــود
درد هـــــــــــــــــایــمـ ـ ـ ـ ــ !!!
اشک ها قطره نیستند ،
کلماتی هستند که می افتند
به خاطر کسانی که مخاطب هستند و نمی فهمند
________▓▒▒▓
______▓▒▓_▓▒▒▓_▓▒▓
_____▓▒░▒▓__▓__▓░▒▓
_____▓▒▒▓_▓▓_▓▓_▓▒░▓
___▓▒░▒▓_▓░▒▓_▓▓_▓▒▓
___▓▓___▓▒░▒▓_▓▓_▓▒▒▓
___▓_▓_▓▒▒▓_▓▒▒▓_▓▒▓
__▓__▓▒▓_▓▓__▓▒▒▓_▓▒▓
_▓▒▓_▓░▒▓__▒▓_▓▒▓_▓▓
▓▒▒▓_▓▒░░░░▒▓_▓▓_▓▒░▒▓
▓▒░▒▓_▓▒░░░▒▓_▓_▓▒░░▒▓
▓▒░▒▓_▓▒░░░░▒▓_▓▒░░▒▓
_▓▒▒▓___▓▒░▒▓_▓▒░░░░▒▓
__▓▓_▓▒▓______▓▒░░░▒▓
_____▓▒░░░░▒▓_▒▓░░▒▓
____▓▒░░░░░░▒▓█▓▒░▒▓
____▓▒░░░░░░▒▓█_▓▒▓
_____▓▒▓_▓▒░▒▓█
_________▓▒▒▓_█
__________▓▒▓_█
_______________█
_████_________█
__█████_______█
___████________█
____█████______█
_________█______█
_____███_█_█__█
____█████__█_█
___██████___█_
____████____█
عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی
گاه تنها میشوم تنهاتر از همه٬
گوشه ای مینشینم و حسرت ها را مرور میکنم٬
نمیدانم کدام خواهش ها را نشنیدم٬
و به کدام تنهایی خندیدم که تنهاترینم
عشــــــــــــــــــــــــــق،خودش خواهد امد..نمیتوان آن فرار کرد.
عشــــــــــق خودش اهسته اهسته می اید...
در گوشه قلب مهربانت ارام و بی صدا مینشیند..
و تــــــــــــو متوجه اش نخواهی بود...
و بعد ذره ذره قلبت را پر میکند..
کم کم مثل ساقه «مهرگیاه» در تمام جانت می پیچد ...
و ریشه می دواند،
به طوری که بی ان نمیتوانی نفــــــــــــــــــــــــــــــس بکشی
چقـدر پـــیـراهـن هـای پـشت ویتـرین مغـازه هــا قشنـگنـد ...!
تـو را کـه در آنهــا تـصـور میکنـم ،
وسـوسـه ی خـــریدنشـان بـه سـرم مـیزنـد ؛
امــا ...
میبیــنــی
فـقـط مـانـده بــود اینهــا نبـودنت را بـه رخـم بکشنــد ؛
کـه کشیدنــــد ..
آنجا نشسته ای و لبخند میزنی اما دستی تکان نمیدهی …
ای کاش آن قاب ، قاب پنجره بود !
سیبهای سهراب کو؟
نمیدانم چرا فکر میکنی پرنده ها هنوز هم سیب می خورند
آنهم در روزگاری که همه گوشتخوار شده اند.
من که امروز هر چه سیب سرخ به دلم تعارف کردم
بالا آورد
گرچه،
قبل از آن زمان که سیبهای سرخ
در هورمُن دروغ پرورش داده شوند تا فریباتر جلوه کنند،
دل ما هم اهل سیب و شعر و شراب بود
اما روزگار عوض شد
حالا دل ما صبحها
جگر کباب شده اش را روی ذغالهای "ساخت دوستان" باد میزند
و شبها آه تاسف دود می کند
که ای کاش هنوز آن درخت سیب باغچهء سهراب بود
تا ما هم به جای بامجان سوخته که شکلش را عوض کرده اند
قدری سیب بخوریم
دوستت دارم اما ...
دوستت دارم اما
عطر گل شب بویت را حس می کنم
جای پایم را می گذارم تا گلت هم مرا ببوید
دوستت دارم اما
قلبم را زنده به گور میکنم
دلیلش؟
خب چون قطار زندگیم باید همچنان بتازد!
مبادا
اینه را می شکند
تا مبادا از او دیدار شود
می خندد
تا مبادا چروک غصه هایش پدیدار شود
نگاههایش را کتمان می کند
تا مبادا...
مبادا...
به درد دلتنگی دچار شود
یکی بایستی به پروفایل خودت گیر بده بعدشم
این کامنت گذاریت اذیت میکنه همش میگه نظر شما متاسفانه ثبت نخواهد شد
بعدش دوباره از اول مینویسم
ممنون عزیز
به خاطر من بخند حتی به دروغ !
گاهی باید به کسی تنفس مصنوعی داد
چشم
مورد داشتیم
.
.
.
رامون ندادند گفتن مورد داری !
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ




وقت خود را چگونه صرف میکنید ؟
.
.
.
وقتم ، وقتت ، وقتش ، وقتتان ، وقتمان ، وقتشان
خخخخخخخخخخخ



ای خدا !
کی میشیم دو تا
بعد بشیم سه تا
.
.
.
.
.
بعد بشیم ۴ تا این تاکسی راه بیفته ؟ مردیم از انتظار !
خخخخخ




در خانواده ی ما هر جا سخن از “انحراف” است ، نام زیبای “من” می درخشد !
این یکیو شک ندارم

























او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را می خواند
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست
عشق مثل یه ساندویچی میمونه که دو نفر از دو طرف شروع میکنن به خوردن و وقتی بهم میرسند تموم میشه
ای سبزترین خاطره در باغ وجودم
دیشب به حضورت غزلی ناب سرودم
گفتند که چه داری از این هستی دنیا ؟
گفتم که رفیقی هست همه بود و نبودم
وقتی خورشید خواسته هایت به حکمت خداوند غروب کرد گریه نکن ، زیرا اشکهایت نمی گذارند طلوع ستاره های رحمتش را ببینی
با تکرار نام تو دهانم را شیـرین می کنم !
با دنبـال کردن خیـال تو ، راه خانه ام را پیـدا می کنم !
تنها با به یاد آوردن نشانی توست ،
که به یاد می آورم ، اهل کجـای جهانم !
یغما گلرویی
سلام داداش ایرج بزرگوار صبح سبز بهاری ماه شعبانی شما سراسر پاکی و صفا
لبخند خدا سبزی آرزوهایتان وحافظ شما و خانواده ارزشمندتان
التماس دعا