می خواهم از تو بنویسم
برای تو که در تمام لحظاتم وجود داری…
خنده هایم برای توست
با تو بودن مرا شاد می کند…
و بی تو بودن مرا گریان…
تو با من هستی
در حالی که در کنارم نیستی…
تو با منی چون در قلب منی.
قلبم را با دنیا عوض نمی کنم…
چون تو در آنی و من تنها تو را
دوست دارم…
ما تماشاچیانی هستیم،
که پُشتِ درهای بسته ماندهایم
دیر آمدیم
خیلی دیر ..
پس به ناچار
حدس می زنیم،
شرط می بندیم،
شک می کنیم ..
وَ آن سوتر
در صحنه
بازی به گونهیی دیگر در جریان است
سلام خوبی.وب ناز و محشری داری به خدا. با تبادل لینک موافقی من که موافقم .منتظرم خبرم کن.مخسی
http://taktarin-ahangha.mihanblog.com
سلام مرسی از نظرات گرمتون
شما با افتخار لینک شدید
می دانی؟
یک وقت هایی باید
رویِ یک تکه کاغذ بنویسی
تعطیل است
و بچسبانی پشتِ شیشهیِ افکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال سوت بزنی
در دلت بخندی به تمام افکاری که
پشت شیشهیِ ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویی:
بگذار منتظر بمانند
من لینکت کردم
دوست داشتی منو به اسم درد و دل فرناز لینک کن
بهم خبرشو بده
هنوز تا آمدنت خیلی مانده …
وقت دارم لباس عوض کنم ، یک لیوان چای بنوشم و چند کتاب بخوانم و احتمالا یک عمر به تنهایی زندگی کنم
نزدیکت می شوم بوی دریا می آید
دور که می شوم صدای باران
بگو تکلیفم با چشمهایم چیست ؟
لنگر بیندازم و عاشقی کنم ، یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟
در این هیاهوی شلوغ
” یادت لحظه ای مرا گم نمیکند”
و به هرجا میروم پیش تر از من آنجاست !
پرنده ای که رفت بگذار برود ؛هوای سرد بهانه است؛هوای دیگری به سر دارد
سلام؛شرمنده دیر ج دادم؛خوبید؟ وب شما هم زیباست؛تشکر که از وبم دیدن کردید؛به پست جدیدم نظر نمیدید؟ دوست داشتی منو به اسم درد و دل فرناز بلینک و خبرم کن با چی لینکت کنم؛منتظرم
پُرم از اشک...
آنقَدر که
دنیا باید چتر بر سَرش بگیرد
و با احتیاط مرا ورق بِزند...
پُرم از اشک...
آنقَدر که
دنیا باید چتر بر سَرش بگیرد
و با احتیاط مرا ورق بِزند...
ببچاره من !!
به قلاب صید ماهیگیری افتادم که فقط برای “تفریح” ماهی میگرفت ..،!
از تـــو به کجا شکایت ببرم!!؟؟
این جا همه طرفدار تــو هستند
قلبم،
روحم،
قلمم . . .
نه هـــــــــوا ابــــــــــــــــریست ... !
نه بـــــــــــــــــارانی مـــــــــــــــی بارد ..
پس بــــهانه دلــــم برای این همه ســـنگینی چـــــــیست ...!!!؟
خیلی قشنگ بود
مرسی ازلطفت بازم بهم سربزن باشه؟
بزرگترین پشیمانی ام ساعت ها جمله ساختن برای کسانی بود
که لیاقت یک کلمه هم نداشتند...!
یه گوشه بشینم...
پشتم رابکنم به دنیا...پاهایم رابغل کنمو بلند بلند بگویم:من دیگه بازی نمیکنم!!!!
تلخ است ، تلخ تلخ ، این زندگی
اما
” لب هایت ”
عجب تعادلی برقرار کرده است …
شیرین است ،شیرین شیرین …
در برابر این زندگی …
خیانت دقیقا شبیه دود سیگار است...
تنها لحظه ای جلوی چشمانت را
تار میکند ولی بویش تا مدتها
بر تنت می ماند!
سلام به تازه وارد جمع
خیلی خوش اومدی ایرج خان
وب زیبایی درست کردی احسنت
مرسی از حضور گرمت دوست من
روز مرگم در اخرین نفسم
فقط یک چیز به او خواهم گفت :
اونطوری نه !
اینطوری میرن...
نفس هایت را بشمار...
بس است! همین کافیست.. فقط نفس های خودت.. مگر نه تو تمام دنیای منی؟ نفس هایت قد همه ی ادم های دنیاست برایم... قد نفسهایت دوستت دارم دنیای من
وقتی تک باشی حتی از پادشاهم سر تری
به سلامتی همه اونایی که واسمون همیشه تکن
سلامتی تو
میدانم که نمی آیی میدانم اما میمانم اگرهزارسالهم طول بکشد میمانم خدامراگواه است چشم به راهیم راوفاداریم را دلشکستگیم راوصبوریم را گویی آزمونم فقط همین است
بین نگاه هایمان چه گذشت آن روز:
که گم شدند چشمهات، پشت حلقه های دود
و من مانده ام اینگونه مضارع
با خاطرات تو
اینچنین ماضی
انقدر بعید....